www.alie.lxb.ir *@kolbeh eshg@* آخرین مطالب
نويسندگان گفتش آغاز درد عشق چیست؟ یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 20:32 :: نويسنده : علی
اي خدا چرا به دنيا اومدم چي مي شد اول راه مرده بودم اي خدا چرا به من تو جون دادي چرا به من يه قلب مهربون دادي اي خدا چرا پرنده نشدم تو جدال عشق برنده نشدم اي خدا چرا دلم زندونيه شب و روز چشماي من بارونيه اي خدا چرا منو دوست نداري چرا عشق سر راهم ميذاري اي خدا مي خوام که پرواز کنم همه ي پنجره ها رو باز کنم اي خدا مي خوام سکوت بشکنم هر چي عاشق بکش حتي منم اي خدا ديگه نمي خوام دنيا رو
یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : علی
زندگی به من آموخت که چگونه گریه کنم اما...گریه به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم. تو نیز به من آموختی که چگونه دوست بدارم اما...به من نیاموختی که چگونه فراموشت کنم؟ کاش می دانستی زندگی با همه ی وسعت خویش محفل ساکت وغم خوردن نیست.حاصلش تن به قضادادن و پژمردن نیست.اضطراب هوس دیدن و نادیدن نیست.زندگی خوردن و خوابیدن نیست.زندگی جنبش و جاری شدن است.زندگی کوشش راهی شدن است. از تماشاگه آغاز حیات.....تا به جائی که خدا داند میدونم دیدنش شده برات یه رویا***حاضری بگذری بخاطرش از این دنیا *** داری به دفتر خاطراتت میندازی نگاه *** میگی اون رفتو حالازندگیم شده تباه***به گذشته ها داری میخوری حسرت*** میگی که لحظه ها برام گذشت به چه سرعت***میفهمم تنهایی و تنهایی چه قدر سخته*** رفیق اینو قبول کن که حقیقت تلخه***الان از تلخی روزگار داری نفرت ***از مرگ و عبدیتم نداری وحشت گریه کردم گفتن بچه اس یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 20:10 :: نويسنده : علی
چه بده تو اين دنياي به اين عظمت يه هم صحبت نداشته باشي يه نفر كه بفهمدد, احساست رو درك كنه و بدونه چي تو دلت ميگذره اما .... پيدا ميشه هم صحبت اما نميشه او نقدر بهش اعتماد كرد كه ميتونه هميشه باهات باشه و دركت كنه. اون قدر نميشه بهش پناه برد سخته مگه نه؟؟؟؟؟؟ نمیخوام بگم که قدر یه دنیا دوستت دارم... چون دنیا یه روز تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل گلی... چون گل هم یه روز پژمرده میشه... نمیخوام بگم که سیاهی چشمات مثل شبهای پر ستاره اس... چون شب هم بالاخره تموم میشه... نمیخوام بگم که مثل اب پاک و زلالی... چون اب که همیشه پاک نمیمونه... نمیخوام بگم که دوستت دارم. .. چون منکه اصلا دوستت ندارم... بلکه من عاشقتم... عشق چيه ؟ يه رابطه بين دو تا ...... دل به دل هم ميدن بعد كم كم فكر ميكنن از هم بهتر تو دنيا پيدا نميكنند بعد اون قدر غرق هم ميشن كه ميگن ديگه اگه دنيا بره من و تو از خاطر هم نميريم ولي با يه مشكله كوچيك همه چيز فراموش ميشه و اون عشق خدايي به قبرستان تاريخ سپرده ميشه و گوشه قبرستون ميپوسه اون جور كه ديگه نميشه مثله اولش كرد یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : علی
من دوست داشتن رو یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 19:46 :: نويسنده : علی
یک شنبه 24 دی 1391برچسب:, :: 19:36 :: نويسنده : علی
آنقــدر مــــرا سرد کـــرد ؛ شنبه 23 دی 1391برچسب:, :: 20:52 :: نويسنده : علی
شنبه 23 دی 1391برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : علی
پيوندها
|